می آمدی .
با تصویری بیکران از عطر خاموشی خاک ،
و آیینه ای شکسته در سفالینه ئ چشمانت .
پژواک صدایت امواج جغرافیای خواب را پشت دروازه های کوچک فاصله ها
غرق ابهام ثانیه ها می کرد ،
و زورق لمیده ئ لبانت را به برکه ئ بوسه های آبی روانه می ساخت .
... boloureahsas ...
تاریخ : سه شنبه 98/5/1 | 3:3 عصر | نویسنده : shabnamkhojaste |
.: Weblog Themes By Pichak :.